کد مطلب:164565 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

آیا لشکر شقاوت اثر، اسب بر بدن اطهر فرزند پیغمبر دوانیدند یا نه؟
پس بنابر روایت ملهوف:

عمر بن سعد حرامزاده ده نفر ولد الزنا را امر كرد كه اسبها را نعل بندی كردند و بر پیكر مبارك آن جناب دوانیدند [1] .

لیكن جمع بسیاری از ارباب مقاتل مانند: كافی، و منتخب و علامه ی مجلسی در بحار و نحو آن گفته اند كه:

لشكر عمر در وقت عصر قرار دادند كه صباح اسب بر بدن او بتازند. پس در


آن شب شیری آمد و بدن اطهر آن سرور را محافظت نمود. چون صباح خواستند كه اسب بتازند، شیر را دیدند، ترسیدند و به عمر گفتند. آن ابتر در جواب گفت كه این راز را افشاء نكنید. و از خیال اسب دوانیدن گذشتند. [2] .

و اقوی در نزد مؤلف كتاب اكلیل این كه اسب ندوانیدند، به جهت این كه این قول در میان ارباب مقاتل مشهورتر است. و اما شهرت اسب دوانیدن در السنه ی عوام بی اعتبار است، زیرا كه شهرت در میان اهل مقاتل كه از اهل خبره اند ترجیح بر شهرت عوام دارد. و اما اشعاری كه از گردن مبارك در آمد برای سكینه كه در عالم بی هوشی بر روی جسد مطهر افتاده بود و شنید. و از جمله اشعار این كه: «و بجرد الخیل بعد القتل عمد اسحقونی»، پس مؤید قول به اسب دوانیدن نمی شود، زیرا كه همین اشعار در كتب اعیان و معتبرین از ارباب مقاتل مذكور نیست و ممكن است كه جمع بین القولین به این نحو شود كه در اول، لشكر كفار اسب بر بدن مبارك، فی الجمله تاختند، و در دفعه ی دوم نیز خواستند كه بر آن پیكر چنان اسب بتازند كه اثری از آثار آن بدن اطهر نماند و بالكلیه متلاشی شود، پس شیر آمده و حراست آن جثه نموده باشد. اگر چه به این جمع الروایتین و القولین می شود لیكن شاهد بر جمع در میان نیست، محض احتمال است.


[1] الملهوف:182 و 183.

[2] الكافي 465:1 و 466؛ منتخب الطريحي:328؛ بحار الانوار 169:45 و 170.